دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

ي روز ميام جلوي دخترمون و بهش ميگم فرشته كوچولو اون دستايي ك الان تو با دستاي كوچولوت ميگيري اول تو دستاي من بوده اون صورتي ك الان تو بين دوتا دستات ميگيري و روي ته ريششو بوس ميكني اول جاي لباي من بود...اون سينه اي ك سرتو روش ميذاري و خودتو لوس ميكني براش جاييه كه من سرمو ميذاشتمو آروم ميشدم...اوني ك تو بهش ميگي بابايي كل زندگي مامانيه...اين آقا عشق منه عمر منه ...هيچوقت نبينم بهش بي احترامي كنيااااااا هيچوقت عصبانيش نكنيا آخه اگ اون نباشه ديگه مامانم تو اين دنيا نيست...

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.